loading...
مجله تفریحی فانوس شب
امیرارسلان بازدید : 117 سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

از، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید، چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان کرده بود و هر روز صبح اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌کرد و از بدبختی و فقر خود یاد می‌‌آورد و سپس به دربار می‌رفت. او قفل سنگینی بر در اتاق می‌بست. درباریان حسود که به او بدبین بودند خیال کردند که ایاز در این اتاق گنج و پول پنهان کرده و به هیچ کس نشان نمی‌دهد. به شاه خبر دادند که ایاز طلاهای دربار را در اتاقی برای خودش جمع و پنهان می‌کند. سلطان می‌دانست که ایاز مرد وفادار و درستکاری است. اما گفت: وقتی ایاز در اتاقش نباشد بروید و همه طلاها و پولها را برای خود بردارید.

نیمه شب، سی نفر با مشعل‌های روشن در دست به اتاق ایاز رفتند. با شتاب و حرص قفل را شکستند و وارد اتاق شدند. اما هرچه گشتند چیزی نیافتند. فقط یک جفت چارق کهنه و یک دست لباس پاره آنجا از دیوار آویزان بود. آنها خیلی ترسیدند، چون پیش سلطان دروغزده می‌شدند.

وقتی پیش شاه آمدند شاه گفت: چرا دست خالی آمدید؟ گنجها کجاست؟ آنها سرهای خود را پایین انداختند و معذرت خواهی کردند.سلطان گفت: من ایاز را خوب می‌شناسم او مرد راست و درستی است. آن چارق و پوستین کهنه را هر روز نگاه می‌کند تا به مقام خود مغرور نشود. و گذشته اش را همیشه به یاد بیاورد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
آهنگ جدید,اس ام اس جدید,جوک,داستان کوتاه, متن تبریک,آهنگ پیشواز ایرانسل,آوای انتظار همراه اول,عکس جدید,عاشقانه,متن وعکس,دانلود اهنگ,عاشقانه سایت.عکس عاشقونه.غمگین.اس ام اس فاز سنگین.زناشویی.مد.زیبایی.اشپزی.بیوگرافی.عکس بازیگران.بزرگترین سایت تفریحی ایران.جدیدترین اهنگ.سایت فانوس/طایفه جهانتغ.جهانتیغ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2385
  • کل نظرات : 271
  • افراد آنلاین : 96
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 440
  • آی پی دیروز : 330
  • بازدید امروز : 3,394
  • باردید دیروز : 776
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5,772
  • بازدید ماه : 5,772
  • بازدید سال : 93,593
  • بازدید کلی : 1,387,293
  • کدهای اختصاصی