به حکیم ارد بزرگ گفتند : ایرانیان را چگونه دیدید ؟
فرمود : بزرگانی در درون چراغ جادو !
گفتند : چراغ جادو ؟!
فرمود : آری ... ایران سرزمین بزرگان است و هزار افسوس که بیشتر این بزرگان ، در درون چراغ جادو ، خویش را در بند کرده و دلخوش به زندگی در سختی و غم هستند
گفتند : حکیم در این میانه ، کار شما چیست ؟
فرمود : به هزار گونه سخن ، دستان اندیشه ام را ، بر چراغ های آنان می کشم تا از آن برون آمده و خود را باز یابند و برای آبادی و شادی این سرزمین بکوشند ...
..........................................
من اهل روستایی در نزدیکی شموشک سفلی در استان گرگان هستم ، در نزدیکی روستای ما یک تابلو سبز رنگ هست که با رنگ سفید رویش نوشته : "شادی بر سراپرده خانه نابود کنندگان دشت ها و جنگل ها ، نخواهد نشست . حکیم ارد بزرگ" ... اما من اینجا آدمهای زیادی را می شناسم که با بریدن شبانه درختان ، روزها مست و شاد به ما فخر می فروشند ...
..............
داستان کوتاه : پدران و مادران نادان
به حکیم ارد بزرگ گفتم چرا ایرانیان نام مردگان خویش را بر زندگان می گذارند ؟ و چرا از نام های منفوری نظیر اسکندر ، چنگیز و تیمور و ... که به سرزمین مادریمان یورش آورده و ایرانیان را قتل رسانده اند بهره می گیرند ؟
حکیم پاسخ داد : از گردش زمانه آموختم که نباید نام مردگان خویش را بر زندگان بگذاریم . پدران و مادرانی که نام های دشمنان تاریخی ایرانزمین را بر فرزندان خویش می گذارند نادان هستند . دستگاه دیوانسالاری باید پیشدار نامگذاری های ضد ایرانی باشد .
...............